داستان های ناتمام

آخرین مطالب

یک لحظه به من مرخصی می‌دی؟*

يكشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۷، ۰۱:۵۹ ق.ظ

به لحظات ... "حوصله‌ی هیچی و هیشکی رو ندارم، فقط چند روز همه‌تون دست از سرم بردارید، بذارید تنها باشم" نزدیک می‌شویم.

و دریغ از یک ذره، فقط یک ذره احتمالِ موفقیت در دست یافتن به این تنهایی!

با وجود کارهای زندان** و دانشگاه و طرح پژوهشی و کارهای خونه و جستجوی کار و ...

چرا اینا خودشون هوشمند نیستن که بفهمن الان باید بهم سه چهار روز مرخصی بدن؟ 

:/


*چرا این سوال داره با صدای نامجو تو ذهنم میچرخه ولی یادم نمیاد چیه؟

** تازه حراست دانشگاه هم زنگ زده بعد از وارد کردن کلی استرس!! که آخه حراست با من چیکار داره؟ فرمودن که پرسشنامه‌هایی که امضای رئیس حفاظت کل استان رو داره، باز هم باید بیاری ما ببینیم! یه وقت حس نکنیم آدمای مهمی نیستیم! :|

۹۷/۰۴/۱۷
Jandark

نظرات  (۳)

۱۷ تیر ۹۷ ، ۰۲:۲۰ آقاگل ‌‌
یک هفته به من مرخصی میدی؟
لذتای الکی! لذتای الکی!

پاسخ:
یه لحظه هم کافیه
آرزوهای دست نیافتنیِ الکی!
۱۷ تیر ۹۷ ، ۰۹:۴۹ هالی هیمنه
احتمالا آهنگ چیزه... آها.. الکی. آهنگ الکی. عنوان رو خودکار با صدای نامجو خوندم منم! 
پاسخ:
اوهوم اوهوم
نامجو...
خب بزن زیر همشون.بگو بیخیال. برو تخت بگیر بخواب. والا!
پاسخ:
آخه می‌شه؟
:|

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی