داستان های ناتمام

داستان های ناتمام

داستان های ناتمام
  • خانه
  • سرآغاز
  • معرفی
    • بایگانی
    آخرین مطالب

    دیگه دیره ...

    جمعه, ۲۷ مهر ۱۳۹۷، ۰۴:۱۴ ق.ظ

    یه وقتایی واسه فهمیدن بعضی چیزا! یا قبول کردن بعضی چیزا دیگه خیلی دیره...

    :(


    مثلا وقتی یادت می‌ره کاشان حتی تو سرمای پاییز هم این همه پشه داره و شب مهتابی رو خاموش می‌کنی می‌شینی پای لپ‌تاپ!

    ۹۷/۰۷/۲۷
    Jandark

    نظرات  (۵)

    ۲۷ مهر ۹۷ ، ۱۷:۰۶ هلما ...
    تو میمونی و صورت و دست پای پشه خورده. :|)
    پاسخ:
    :((
    ۲۸ مهر ۹۷ ، ۰۱:۰۸ برزویه طبیب
    خوبه که من دلبستگی ای به جایی ندارم😃😃😃
    پاسخ:
    ولی پشه ها به کاشان دلبستگی عجیبی دارن 
    :)))
    ۳۰ مهر ۹۷ ، ۰۷:۰۷ آسـوکـآ آآ
    ع واقعا؟ پشه ها از شهریور از شهر ما رفتن.
    ۰۸ آبان ۹۷ ، ۰۹:۱۴ ___ سلوچ
    فکر کنم شما و سعید هیچوقت به کاشان عادت نکنین. جا موندین تو سمیرم :)
    ۲۵ آبان ۹۷ ، ۰۹:۴۴ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
    این مگسای ریزه چی میگن این وسط ؟ -_-

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی

    ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم