بودن... یعنی درک شدن!
دوشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۲۲ ق.ظ
جان لاک میگه هیچ چیزی در ابتدا در ذهن وجود نداره! فقط یک دنیای تجربی وجود داره که ما اندیشه هامون رو بر مبنای اون می سازیم.
برکلی میگه ما فقط کیفیت های ثانوی رو تجربه میکنیم یعنی هیچ چیزی وجود نداره مگر اینکه ادراک بشه، بودن یعنی ادراک شدن، اندیشه هامون تنها چیزهایی هستن که مستقیما تجربه میشن پس تنها چیزی که ازش مطمئنیم اندیشه ها هستن.
هیوم میگه ما نه تنها هیچ چیز از دنیای فیزیکی نمی دونیم که درباره اندیشه ها هم چیزی نمی دونیم پس از هیچ چیز نمی تونیم مطمئن بشیم! ذهن چیزی نیست جز جریانی از اندیشه ها خاطرات تخیلات تداعی ها و احساس های درونی ما.
حتی قوانین طبیعت هم سازه هایی هستن مربوط به تخیلات؛ قانونمندی طبیعت فقط توی ذهن ما جا داره، نه الزاما در خود طبیعت.
کانت میگه هیوم خیلی زیادی شکاکیت به خرج داده! ما یک سری قوای ذهنی فطری داریم(وحدت، کلیت، واقعیت، هستی، ضرورت، تقابل و علیت) که هیچ وقت اونا رو به طور تجربی تجربه نمی کنیم. اونا مقوله های فطری فکری هستند. آنچه ما به طور هشیار تجربه میکنیم هم متاثر از تجربه حسی حاصل از جهان تجربی ست و هم تحت تاثیر ذهن که فطری است، قرار دارد.
ب.ن: تاثیرات امتحان داشتن... :|
۹۷/۰۲/۳۱